Thursday, January 22, 2009


پیام عشق

شبی عاشق به معشوق گفت
تویی عشق من
تویی رهنمایی من
تو یی جان من
تویی قلب من
تویی جانان من
در عشق تو شکته ام جانا
دیگر مشکن ما را
من در عشق تو راه فلاح می بینم
در عشق تو عشق خدا می بینم
ای عشق من
ترا از دل و جان دوست دارم
ترا از سر تا به پا دوست دارم
احساست را دوست درام
بوسه هایت را دوست دارم
نوازشت را دوست دارم
قصه هایت را دوست دارم
می خواهم همیش در کنار من تو باشی
می خواهم شب و رزو من تو باشی
می خواهم همراز من تو باشی
همدرد من تو باشی
می خواهم ترا با خود به عرش دوست داشتن
عشق ،محبت ،حقیقت و معرفت ببرم
ترا دوست دارم
ترا با عشق و ایمان دوست دارم
ترا با عشق و ایمان دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم

شاعر :محمد عظیم الفت

Thursday, January 15, 2009

ویب بلاک های محمد عظیم الفتی
ویب بلاک اشعارانگلیسی
ویب بلاک مقالات انگلیسی
ویب بلاک اشعار دری
ویب بلاک اشعار پشتو
ویب بلاک مقالات دری
Email contact: ulfati@mail.com

Wednesday, January 7, 2009

عشق چیست؟

عشق یعنی توجه

عشق یعنی درد

عشق یعنی اعتبار

عشق یعنی امید

عشق یعنی توافق

عشق یعنی شاعری

عشق یعنی وفاداری

عشق یعنی قدرت

عشق یعنی احترام

عشق یعنی اشتیاق

عشق یعنی ارتباط

عشق یعنی جرئت

عشق یعنی زیبائی

عشق یعنی صداقت

عشق یعنی بردباری

عشق یعنی فداکاری

عشق یعنی اختراع

عشق یعنی آخر زندگی

عشق یعنی قدردانی

عشق یعنی زنجیر طلائی

عشق یعنی رگ های قلب

عشق یعنی تفکر ژرف

عشق یعنی دریای اشک

عشق یعنی سرزمین غم

عشق یعنی تحفه خدائی

عشق یعنی دره زحمات

عشق یعنی غرق شدن در بحر

عشق یعنی یک دلیل برای زندگی

عشق یعنی همیش با جانان بودن

عشق یعنی حرکت به سوی پیشرفت

عشق یعنی به حد مفرط دوست داشتن

عشق یعنی جستجوی چشمهای جوانی

عشق یعنی حل شدن در معشوق یا عاشق

عشق یعنی باد که احساس می شود ،اما دیده نمی شود


نویسنده :محمد عظیم الفتی
آرزوی جانان


زمین و آسمان و ستارگان ،روشن اند،من تارم ،درظلمتم

کوه و دشت و بیابان سبزند،من پژمرده ام،زردم

درین خانه سردم

خسته ام

افسرده ام

آشفته ام

سرتا به پا دردم

غرقم

دیوانه ام

قلب من زسوز دردچو کاوه در سوز می سوزد

هیچکس نفهمد تو که می فهمی

خدایا ،مشکل گشاء،دردم

خدایا عطاء بنما نورت

مرا بنشا ، مرا بنشان

به کرسی کودکیم

فقط یک بار ،فقط یک بار


شاعر:محمد عظیم الفتی
بیا جانان


شب است

قلب در تپش مهر چو پروانه میسوزد

پرو بال چو گلوی ناودان از خون سرشار است

شمع خانهٌ یار روشن است

همه افکار

همه چشمان قلب

همه رگ های پر ز درد

به هر جا مینگرد

تشنه روان

قلب سوزان

در زمین

در آسمان

در دشت

در کوه

تصویر زیبای تو بیند

اما همه را در شب تار

در خانه یی انحصار تار

بیا ای یار در خانهٌ ما

خانه ما فروزان کن

خانهٌ ما قطرهٌ آب روان کن

فقط یک با ر

فقط یک بار

فقط بیا و روشن کن

فقط بیا و بریز

فقط یک بار

فقط یک بار


محمد عظیم الفتی
آهنگ بی وفایی

چرا عهد ببندی چرا بی وفایی؟

چراعهد ببندی که تو با وفایی؟

چرا عهد ببندی که دوستت میدارم؟

چرا عهد ببندی چرا بی وفایی؟

چرا عهد ببندی که دوستت میدارم؟

تو ام جان گرامی تو ام بی وفایی

چرا عهد ببندی چرا بی وفایی؟

چرا عهد ببندی که تو با وفایی؟

نه روز آرام جانم نه شب دیده مانم

از من جدا مشو تو ام جان فزایی

می سوزم و مینالم پیوسته ز هجرانت

رحم به دل و جانم تو ام رهنمایی

چرا عهد ببندی چرا بی وفایی؟

چرا عهد ببندی که تو با وفایی؟

چراکردی بی وفایی؟ بیابگذر از جدایی

من شهید عشق تو ام گریه مکن بی وفایی

ببر این شکایت بگو این حکایت

که اول وفا نمودم آخر نکردم وفایی

چرا عهد ببندی چرا بی وفایی؟

چرا عهد ببندی که تو با وفایی؟


شاعر : محمد عظیم الفتی

Saturday, January 3, 2009

امشب خواب نمی روم جانا

امشب خواب نمی روم
امشب تو را می جویم
تورا
،

در این آسمان بی ستون
میان ستاره ها
میان ابر ها
میان مهتاب
،
امشب خواب نمی روم
امشب تو را می جویم
تورا


تو ستاره زیبای منی
تو آرزوی دین و ایمان منی
تو چراغ دو جهان منی

امشب خواب نمی روم
امشب تو را می جویم
تورا

می خواهم امشب
بهترین هدیه ام را به تو تقدیم کنم
بهترین هدیه ام که عشق است
محبت است،معرفت است و جویاء حقیقت


می خواهم به سویت به امواج خروشان عشق سفر کنم
به جایی که در آن عشق است ،نیاز است ،معرفت و حقیقت


می خواهم به جایی بروم که جاویدان با من باشی
جایی که جاوید باشیم
تو باشی و من
تو باشی و من

امشب خواب نمی روم
امشب تو را می جویم
تو را

شاعر:محمد عظیم الفتی