Wednesday, January 7, 2009

بیا جانان


شب است

قلب در تپش مهر چو پروانه میسوزد

پرو بال چو گلوی ناودان از خون سرشار است

شمع خانهٌ یار روشن است

همه افکار

همه چشمان قلب

همه رگ های پر ز درد

به هر جا مینگرد

تشنه روان

قلب سوزان

در زمین

در آسمان

در دشت

در کوه

تصویر زیبای تو بیند

اما همه را در شب تار

در خانه یی انحصار تار

بیا ای یار در خانهٌ ما

خانه ما فروزان کن

خانهٌ ما قطرهٌ آب روان کن

فقط یک با ر

فقط یک بار

فقط بیا و روشن کن

فقط بیا و بریز

فقط یک بار

فقط یک بار


محمد عظیم الفتی

No comments:

Post a Comment